من لجباز

  زندگی چیست؟ شاید هر کس توصیف خود را از زندگی داشته باشد _زندگی فرصتی برای تجربه کردن است  +زندگی فرصتی برای دوست داشتن است _زندگی فرصتی برای خوبی کردن است  فرصتی برای خوب بودن  برای با هم بودن  برای شاد بودن آما جالب این جاست که این فقط یک توصیف بیش نیست ما زندگی نمی‌کنیم تا تجربه کرده باشیم   همه زندگی در حال دویدن هستیم تا برسیم  به چه؟ به پول، به قدرت، ثروت، به علم اما چرا وقتی به همه این ها می‌رسیم  زندگی هم به پایان می‌رسد؟  پس آن توصیف ها چه می‌شود؟ انگار یادمان رفته که ما  زندگی می‌کنيم، تا زندگی کنیم.....  من لجباز...ادامه مطلب

من امروز براتون یه داستان اوردم از کتاب هفت اورنگ جامی

مردی کولی به فرزندش گفت :پسرم هیچ غذایی خوشمزه تر از نان گندم نیست.

فرزندش گفت:  پدرجان،ایا تا کنون نان گندم خورده ای ؟

پدر گفت: نه پسرجان راستش من خودم نخورده‌ام اما من پدربزرگی داشتم که خیلی پیر بود او میگفت که با چشمان خودش مردی را در شهر دیده که نان گندم میخورده !))

من لجباز...

خوب من اومدم با يه حكايت ديگه از كتاب هفت اورنگ جامي

اعرابي شترش را گم كرده بود سراسيمه به هر طرف ميدويد تا ان را بيابد و چون از پيدا كردن شتر ناميد شد در حالي 

كه اشك از چشمانش سرازير بود با اه و ناله چننين ميگفت:خديا كاش من هم با شترم گم ميشدم و اين بلا به سر من نمي امد كاش هر

كجا او ميرفت من هم ميرفتم  تا اگر كسي او را ميافت مرا نيز  همراه او پيدا كند! 

من لجباز...

 عكس از گالري جوتيكس

من لجباز...

سلام به خواننده هاى عزيز اين وبلاگ عذر ميخوام چند وقتى نبودم خوب درس و مدرسه و حالا هم كه امتحانات داره شروع ميشه  يه مسئله كه فكر ميكنم مهم باشه احترام به كوچكتر هاست كه اغلب تو مهمانى ها ناديده گرفته ميشه مثلا  چرا ميگن كوچيك تر به بزرگتر براى دست دادن عجله نكنه اين يعنى ما شما رو نميبينيم ، نميبينم كه به شما دست بديم و دست شما همونطور دراز  شده  ميمونه  خوب  چرا مگه ما ادم نيستيم البته بگم همه اينطور نيستن ها اما خوب يه عده انگار كوچكتر ها رو نميبينن  ميگن حرف بزرگتر رو قطع نكن اما بعضى وقت ها كه حرف بزرگتر تموم ميشه و ميايم  حرف بزنيم دوباره شروع ميكنن  خوب حرف ما هم انقدر قطع ميشه تا يامو من لجباز...ادامه مطلب

امروز ميخوام يه خاطره تعريف كنم  هفت سالم بود و مدت كمي از اتريش رفتن ما ميگذشت از طرف رايزني فرهنگي هومن حاجي عبد اللهي  و اهنگساز برنامه رنگين كمان به اتريش اومده بودن و براي مناسبتي برامون برنامه داشتن  شب خوبي بود اهنگ زدن برنامه اجرا كردن بعد گفتن بچه ها بيان بالا تقريبا از هر سني بوديم شش ساله  هفت ساله نه ساله و ده ساله و سن هاي مختلف  اكثرشون كه مال مدرسه ايراني خودمون بودن گفت كه شعر توپ سفيدم رو بخونيد اهنگ كه زدن من شروع كردم به خوندن  همونطور كه ميخوندم بقيه بچه ها رو نگاه ميكردم  انگار كوچيك تر ها بلد نبودن و ده و يازده ساله ها هم خجالت ميكشيدن اين شعر بچه گونه رو بخونن شعر تموم ش من لجباز...ادامه مطلب

لجبازي يعني چي 

راستش فكر ميكنم يه مرض 

اخه بعضي وقتا هيچ دليلي واسه لجبازي نيست اما نميدونم چي ميشه خيلي برام پيش اومده مثلا من از اين بستاني دستگاهي ها دوست دارم مامانم گفت بخرم گفتم نه يا عينك دودي ميخواستم مامانم گفت بريم بخريم گفتم نه يه سوال من چمه؟؟

اگه ميدونيد لطفا بهم كمك كنيد

من لجباز...